به گزارش خبرنگاران گروه ورزش خبرگزاری گزارش خبر؛ خانم لیلا کارگر هنرمند و کوهنورد شیرازی به تنهایی به قلعهٔ شیرکوه یزد صعود کرد.
شایان ذکر است ایشان جزئیات این صعود را اینگونه بیان کرد:
از شانسم هیچ همنوردی اونجا نبود باکوله سنگین و تجهیزات سه روزه چادروکیسه خواب وغذای سه روزه همگی وصل به کوله سبک به دوش کشیدم برای سفریکروزه ازشیراز حرکت بسمت قله شیرکوه برای اولین بارصعود به تنهایی کوله سنگین ومطمئن که کوه درسکوت بدون همنورد هست ولی باکوله باری از تجربه ای که اساتیدمحترم جناب آقای غلام ثابت بازنشسته آموزش پرورش مرد خستگی ناپذیر وجناب آقای شادپورروحانی بازنشسته علوم پزشکی که تجربیات بسیارکوهنوردی داشتند.
برای محک زدن خودم بردم در طول مسیریابی وقله جدید توانستم خودم رابه پناهگاه برسانم وبه تنهایی شب مانی داشته باشم هیچ کس در پناهگاه و طول مسیرنبود باران به آرامی می بارید بالای کوه صاعقه لحظه ای نمایان میشد ازپناهگاه تا قله یک ساعت راه بود وبادهای شدیدی که چهره را برمیگرداند براحتی قله دکل ایرانسل معلوم بودازشروع تا جانپناه بعضی ازمسیرها دوراهی و سه راهی بودند بدون راهنما که حدسی توانستم به پاکوب اصلی راه پیدا کنم البته میدانستم وقت درکوه آنهم تنها غنیمت بیشتراز آب هست.
بعدازچنددره دست به سنگ شدن اندکی وطی سه چشمه به پناهگاه رسیدم بدون استراحت غذابدون فوت وقت خواستم به قله بروم ولی همنوردی نبود که عکس پای تابلو از من بگیرد به همین دلیل پناهگاه منتظر شدم کسی از راه برسد اما هیچ کس نبود تا نیمه های شب گروهی چهارده نفره ازسیرجان وکرمان برای صعود صبحگاهی فردا که هوا بهتر میشد وصبح جمعه صعود داشتند رسیدند وشادشدم.
علت نبود همنورد بخاطر بارانی وصاعقه بودن آنروز بود قبلاهواشناسی اعلام کرده بود من مطلع بودم ولی میخواستم این صعود راازتمام تجربیاتی که دراین سالها بدست آورده بودم به تنهایی استفاده کنم روزی که کوهنورد وهمیار نباشه غذاداشتم ولی گرسنگی را آزمایش کنم آب چهارلیترداشتم ولی تشنگی را در کوه آزمایش کنم.
البته قبل ازصعود لیدرهاو شورای شهر شیخ علیشاه و امداددر جریان تنهابودنم گذاشتم تا مواقع خاص وضروری مشکلی پیش آمد کمکم کنند که خداراشکر بدون کمک توانستم بخوبی صعود کنم همنوردان تازه رسیده متعجب ولیدرهای یزد متعجب شورای شهر متعجب ازرفتار من آنها از فوت سه روز پیش مردکوهنوردی که به اشتباه مسیررفته بود گفتند تازه جسدش پیداشده بود.
ولی کو گوش شنوا هدف مشخص است (تیروکمان) و همگی منصرفم میکردند موقع رفتن برای باز گرداندنم حتی آقای حیدری لیدر توانمند سعی کرد اونروز بخاطرمن به تنهایی زودتراز گروهش خودش را برساند که ساعت ده شب بود.
اما اینبار شیرکوه شیرزنی رامیطلبید
جسارت برابر با خطر، ولی همیشه خطر از بیخ گوشت نمیگذرد، گاهی بیخ گوشت میماند.